Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-28@11:17:11 GMT

دوست دارم برای حضرت ولی عصر(عج)، خوشنویسی کنم

تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۳۹۶۴۶

او اعتقاد دارد تا همه اسباب و ادوات خوشنویس و حتی دست و فکرهنرمند خطاط درخدمت دل و پاکی نیت و صداقتش نباشد، نه دوات به کار می‌آید و نه قلم و نه کاغذ. به عقیده او، هنر، کار دل است و دیگر هیچ...

به مناسبت چهاردهم تیرماه که در تقویم تاریخ رسمی کشور به نام «روز قلم» نامگذاری شده، بخش‌هایی از گپ و گفت دوستانه خبرنگارقدس با این هنرمند دارای تائیدیّه درجه استادی درهنر خوشنویسی که به عنوان یکی از خدمه حرم مطهرحضرت امام هشتم(ع)، مفتخر به خدمت دراین بارگاه قدسی نیز هست را می‌خوانید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نخستین استادم، « پدرم» بود

سال۱۳۵۲ در یک خانواده مذهبی و دینی و در کوچه «یزدی‌آباد» در نزدیکی میدان شهدای فعلی مشهد بدنیا آمدم. پدرم، مرحوم محمود قائمی، از شاگردان پر و پا قرص مرحوم استاد حاج علی اصغر عابدزاده، مؤسس انجمن پیروان قرآن مشهد بود. پدرم از همان دوران کودکی ما را با تعالیم دینی و اسلامی آشنا کرد و چون خودش یک خوشنویس تجربی در این هنر اصیل بود، من هم از دوران کودکی یعنی از سن ۷ سالگی تحت تعلیم و آموزش او قرار گرفتم و نخستین استادم، مرحوم پدرم بود. علاوه بر پدرم، افتخار شاگردی و کسب فیض از محضر استادانی همچون: علی اکبراسماعیلی قوچانی، عبدالصمد صمدی، محمدرضا میرزاده، حوری و صحافی مقدم را نیز داشته‌ام. به تدریج، توانستم با تمرین و ممارست و عشق و علاقه‌ای که به این هنر داشتم، مدارج رسمی این هنر را طی نمایم.

با تأیید و موافقت و امضای سه نفر از استادان برجسته هنر خوشنویسی در ایران یعنی استادان «کیخسرو خروش»، «عباس اخوین» و «عبدالصمد صمدی» در سال۱۳۹۸موفق به دریافت «درجه تائیدیه استادی» به عنوان« بالاترین مقام، عنوان و مدرک» درهنر خوشنویسی در سطح کشور شدم. هم اکنون ۳۵ سال است به صورت حرفه‌ای، سابقه فعالیت هنری درعرصه هنرخوشنویسی درایران را دارم.

خوشنویسی از مشهدمقدس تا مدینه منوره

از سال ۱۳۷۹به عنوان خدمه حرم مطهررضوی، توفیق خدمت دربارگاه مطهر حضرت ثامن الحجج حضرت امام رضا(ع) به عنوان کفشدار را پیدا کردم و علاوه براین خدمت، سعی کردم در عرصه هنرخوشنویسی هم خدماتی را در حد توان و بضاعت هنری و حرفه‌ای به این آستان مقدس، ارائه دهم به همین دلیل توفیق کتیبه‌نویسی در صحن جمهوری اسلامی حرم مطهر امام هشتم(ع) (در سال۸۵یا۸۶) نصیب اینجانب شد، علاوه بر این، خوشنویسی برای کتیبه‌های مسجد شیعیان(مسجد شیخ العمری) در شهرمدینه منوره (سال۸۶ یا۸۷)، کتابت پرچم گنبد حرم‌های مطهرحضرات ائمه اطهار(ع) در عتبات عالیات کشورعراق، کتابت دعای فرج در ابعاد بزرگ روی سنگ فیروزه و عقیق جهت نصب در سرداب مطهر حضرت صاحب الزمان(عج) در حرمین امامین عسکریین(ع) در شهر سامراء کشورعراق، و البته کتابت و کتیبه‌نویسی مساجد متعددی در کشورهای ترکیه، کانادا و افغانستان از فعالیت‌های حرفه‌ای، هنری و کاری اینجانب در عرصه هنر خوشنویسی در طول سال‌های گذشته تاکنون، به شمار می‌رود.

خوشنویسی برای تابوت برادر شهیدم

بعد از کتابت چهار جزء ازقرآن کریم و پرچم‌های حرم مطهرائمه اطهار و حضرات معصومین(ع)، یکی از به یادماندنی‌ترین خاطرات خوشنویسی من درطول زندگی‌ام تاکنون، خوشنویسی برای تابوت پیکرمطهر برادرم، «شهید مجید قائمی » بود.

موضوع دیگر، خوشنویسی بر روی سنگ قبر مرحوم پدرم هست که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. مرحوم پدرم در سال۱۳۸۱ به رحمت خداوند رفت و شاید باورتان نشود که در آن دوران ودر حالی که غم و اندوه فراوانی داشتم، اما متن زیبایی را با قلم نی و به خط نستعلیق، خوشنویسی کردم و به سنگ تراش دادم تا آن را بر روی سنگ قبرمرحوم پدرم، بتراشد و حکّاکی کند. این دو موضوع مرتبط با هنرخوشنویسی را در دوران زند گی‌ام، هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.

با خطّ کرامت و رأفت

یکی از آرزوهایم این است که پرچمی برای حضرت ولیّ عصر صاحب الزمان(عج) با خط ثلث خوشنویسی کنم. دوست دارم پرچمی را که به نام مبارک و مقدس‌ایشان است را خوشنویسی کنم و تقدیم وجود مبارک آن حضرت دهم.

من در دنیا توفیق نوکری و خدمت در بارگاه مطهرامام رئوف، حضرت ثامن الحجج(ع) را دارم. از خداوند می‌خواهم که لطف و کرامت حضرت ثامن الائمه(ع) شامل حال من و همه ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت(ع) شود.

امیدوارم که حضرت امام رضا(ع) در روز قیامت و در صحرای محشر از روی و عنایت و مهربانی خودشان و نه با خط ثلث، نستعلیق، نسخ و.... که با خطّ  کرامت و رأفت در صفحه نامه اعمال و کردارهمه ما چنین بنویسند: «اینان، شفاعت شده رضای آل مُحمّد(ع) هستند... »

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: کفشداری حرم امام رضا ع خوشنویسی هنر خوشنویسی هنر خوشنویسی مرحوم پدرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۳۹۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود

روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» این‌ها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.

خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.

پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • افتتاحیه نمایشگاه «در ستایش سعدی» در موزه خوشنویسی ایران
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • برگزاری نخستین همایش خوشنویسی «کاتبان وحی» + تصویر
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»